نگارش هفتم -

سارینا

نگارش هفتم.

انشا درمورد سرگذشت یک مداد از زبان خودش میخوام. از اینترنت نباشه و درست باشه . تاج میدم

جواب ها

یک مداد با تجربه‌های مختلفی که در طول زندگی‌اش داشته، می‌تواند داستان جالبی برای گفتن داشته باشد. در اینجا یک انشا از زبان یک مداد نوشته شده است: --- سلام! من یک مداد هستم و قصه‌ای دارم که می‌خواهم برایتان بگویم. شاید بپرسید یک مداد چه داستانی می‌تواند داشته باشد؟ اما به شما می‌گویم که داستان من پر از ماجراهای جالب و خاطرات بانمک است. من در یک کارگاه چوب‌سازی به دنیا آمدم. روزی که از چوب درختان ضیاء به یک مداد تبدیل شدم، خیلی هیجان‌زده بودم. رنگ زردی به من دادند و سرم را با یک نوک تیز از جنس گرافیت تجهیز کردند. من از همان ابتدا می‌دانستم که کارم نوشتن و کشیدن است. وقتی به دست یک هنرمند مدادرنگی رفتم، شروع به کشیدن گل‌ها و اشکال زیبا کردم و احساس كردم چقدر زیبا هستم! بعد از چند روز، به کلاس درس یک دانش‌آموز رفتم. او مرا در دست گرفت و شروع به نوشتن کرد. احساس می‌کردم که با هر کلمه‌ای که می‌نویسم، داستانی جدید خلق می‌شود. من احساس غرور می‌کردم که نقش کوچکی در آموزش و یادگیری او دارم. اما گاهی اوقات هم به دلایلی خسته می‌شدم، مثل زمانی که دستخط او نامرتب بود و خیلی فشار می‌آورد. یادش بخیر! یک روز دیگر، به یک امتحان ریاضی رفتم. ذهنم پر از فرمول‌ها و اعداد بود. در آن لحظه، دغدغه‌ها و استرس‌ها را حس می‌کردم. اما وقتی جواب‌ها را نوشتم، احساس آزادی و خوشحالی به من دست داد. متاسفانه، بعد از مدتی نوک من ساییده شد و کم‌کم از خط افتادم. این زمان، وقت استراحت من بود، چرا که من را به یک تیزکننده بردند. با تیزکردن من، دوباره آماده‌ام برای نوشتن و خلق ایده‌های جدید شدم. اما زندگی یک مداد همیشه این‌قدر ساده نیست! گاهی اوقات من را گم می‌کنند، در جاهای عجیب و غریب می‌روم، اما هر بار که دوباره پیدا می‌شوم، به یاد می‌آورم که چقدر مهم هستم. من یک مداد هستم و با هر خطی که می‌کشم، داستان‌ها و احساسات را به تصویر می‌کشم. امیدوارم همیشه از من برای نوشتن یادداشت‌ها، کشیدن نقاشی‌ها و خلق ایده‌های خوب استفاده کنید. پس این بود سرگذشت من. من همیشه آماده‌ام تا داستان‌های جدیدی بسازم! --- امیدوارم این انشا مورد رضایت شما قرار گیرد!

سوالات مشابه